خود را همچون ارتشی یک نفره در نظر بگیرید؛ شما هم فرمانده‌ اید و هم سرباز. باید به تنهایی برنامه‌ ریزی و به تنهایی اجرا کنید. زمانی که کل دنیا به شما بگوید که همه چیز تمام شده، چه‌ کار می‌کنید؟ من در ابتدای دهه ۱۹۹۰ با چنین موقعیتی رو به رو شدم؛ هنگامی که در کتاب رکوردهای جهانی گینس به‌ عنوان بزرگ‌ ترین بازگشت مالی در تاریخ نام خود را ثبت کردم. من به هیچکس پیشنهاد نمی‌ دهم که همین هدف را در سر پرورش دهد، اما هنگامی که در شرایطی مشابه قرار گرفتید، این موضوع چشم‌ انداز به خصوصی را در اختیارتان قرار می‌دهد که ممکن است برای افراد دیگر مفید باشد. 
گفته شده چیزی که موجب میشه من برای مردم در دسترس باشم، جدایی از برنامه کارآموز که در دنیای تجارت به نمایش می‌گذارم این هست که من هم با مصیبت‌ های زیادی مواجه شدم. این چیزی هست که همه افراد می‌توانند به آن اشاره کنند. تفاوت ممکن است در تعداد صفر های پس از اعداد باشد، اما نکته اینجاست که افراد می‌توانند به سختی ها اشاره داشته باشند. من تصور نمی‌ کنم کسی بتواند با تجربه هایی بدون چالش در زندگی خودش روبرو بشود.
در همه این سال‌ها آدم‌ های بسیاری را دیده‌ ام که دستیابی به موفقیت برایشان یک آرزو بوده است. خودم هم یکی از آن‌ ها هستم و با اینکه هنوز به اوج پیروزی نرسیده‌ ام، ولی تا همین‌ جا هم به موفقیت‌ های زیادی نائل شده‌ ام. معمولا از من می‌پرسند رمز و راز موفقیت چیست؟ به نظرم نباید نام آن را راز گذاشت بلکه هر کدام از ما باید فرمول موفقیتی را که برایمان کارساز است بیابیم. این مجموعه نوشته‌ ها در واقع همانند یک راهنما عمل می‌کنند تا شما را به سمت طرز فکری سوق دهند که موجب می‌شوند به موفقیت نائل شوید.